- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح و ولادت امام جواد علیهالسلام
بـر سـر مـأذنـه گل داده اقاقیِ سـپـید باز هم نغمۀ «أین الرّجبیون» پیچـید مـاه دلـدادگـی و مـاه وصـالِ مـا شـد بازهم لطف و کرم شامل حالِ ما شد از همه ثـانـیههـایش برکـت میبـارد چه شب و روزِ پُر از خیر کثیری دارد کاش با دست عـلی آب حـیاتی برسد فاطـمه لطف کـند برگ بـراتی برسد تا پس از کرب و بلا راهی مشهد بشویم در شبِ عـیـد به پـابـوسی آقـا برویم آن امامی که رئوف است و پسردار شده حُسن بیحد شده، آئیـنۀ سـرشار شده هـشتمین نور شده صاحب دردانه بیا محض تبریک به زهرا و به شکرانه بیا نور چشمان رضا در دل ما جا دارد پسر حـضرت نجـمه چه تـماشا دارد گــذر دل بــه درِ خــانــۀ او افــتــاده کاظمینی شده هر کس که سلامی داده
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام جواد علیهالسلام
بکـوش! که انـوار معـرفـت اینجاست عطش بیار که دریای مرحمت اينجاست به تـشنگـانِ معـارف، دهـند آب حـیات رهِ رسـیدنِ بر حـقِ معـرفـت اینجاست خـبر رسـید که وجـهِ خـدا تجـسّم یافت اِله را همه ذات و همه صفت اینجاست نـدا دهـند ز جـنّت، مدیـنه شد رضوان شتاب کن که زُدایـنـدۀ غـمت اینجاست به آستان رضا سر بسای و کُرنش کن که جای عرض ادب، عرض تهنیت اینجاست نـظـر به حـجـرۀ نـورانیِ امـامـت دار که جلوه گاهِ فضیلت و منقبت اینجاست پس از گذشتِ چهـل سال انتظار اینک ندا رسید رضا! جانِ حضرتت اینجاست چو بر "سبیکه" دمیـدند روحِ زهرایی عروس فاطمه میگفت دلبرت اینجاست و بر جـوادالائـمّه سـلامِ جـبـریل است که گفت " یَومَ وُلِد" خیر مقدمت اینجاست خـدا به قـلب رضا اینچنین کـند الـهـام امـامِ جـود، امـامِ مـلاطـفـت اینجـاست ز لعـلِ پاکِ پدر غرقِ بوسه شد نوزاد که آیههـای وِلا را مشاهـدت اینجاست سخن ز آب فرات و ز تربت است انگار چقدر حرف و گریز و مناسبت اینجاست به روی دست رضا ماهِ او نمایان است دو صد فرشته برای مواظبت اینجاست کسی به تیرِ سه شعبه نبوسد این حنجر چقدر بوسۀ نازک به غبغبت اینجاست به گاهواره سخن از تلظّی اصلاً نیست هزار نکـته به گـفتارِ مطلبت اینجاست پـدر زده بـه سـرِ دامـنِ ولایت چـنـگ هماره مادرِ خوبت، معاشرت اینجاست نسـیـمِ بـاد صـبا را موافـقـت اینحاست همه حقیقـت حق را عبودیت اینجاست هــمـانــکـه بــاورِ روز مــعــاد آورده پـیـام داد که جای مهـاجـرت اینجاست بیا و از پـدر، اوصافی از پـسر بشـنو که گفت: کوثرِ دوم به مَرتبَت اینجاست سخن درست شـنـو از حـقـیقـتِ برکت تمامی برکت، اصل مکرمت اینجاست بگو به آنکه ز صِدقُ الحدیث بیخبر است معیشت و طلب خیر و امنیت اینجاست نه اخـتـیار و بـهـانه بـده به دشمنِ دین نه مصلحت بسپارش، که مصلحت اینجاست ز وعدههای دروغین گریز باید داشت کلیدِ عزّت و فـتح و مقاومت اینجاست هـدایتِ نـبـوی، وارثِ حـسـینی اوست عدالت عـلـوی بهـر مملکـت اینجاست و در مقـابلِ ظالـم، سکـوتِ او هـیهات برای امت قـرآن، مجـاهـدت اینجاست جوابهای دقـیقـش به "اِبنِ اَکـثَم" گفت: هدایت همگـان در مناظـرت اینجاست به علم و حلم و فقاهت امامِ عالم اوست خدا گـواه که معـراجِ منـزلت اینجاست کـلام او هـمـه قـرآن، مـرام او عـترت هزار آینه در یک مکـاشفـت اینجاست «نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت» هزار مسئـله را حـلّ مسئـلت اینجاست هنوز درد نگـفته، به فکر درمان است کجا برَم غمِ دل را مشاورت اینجاست هم او "بِکُم فتحَ الله" هم او "بِکُم یَختِم" رها کنم همه کس را ملازمت اینجاست اگر سلامتِ عـقـل از امـام میخـواهی بیار عشق که سرفصل عافیت اینجاست غـلامیِ درِ ابنُ الـرضـاست سـلـطـانی مقام و منزلت و شأن و مرتبت اینجاست گـدایـی از سـرِ کـوی جـواد بـایـد کرد ز جودِ او همۀ حُسنِ عاقـبت اینجاست سحر سری سوی بابُ المراد باید رفت رهِ بهـشتِ برین را مـداومت اینجاست نـمـازهای شـبـش مثـل مـادرش زهـرا قسم به فاطمه بالاترین سِمت اینجاست بـه نــامـۀ عــمــلِ مـا عــنــایـتـی دارد گـناه بخشد و دریای مغـفرت اینحاست چو او تجسّمِ تقوا و عـبد صالح کیست امامِ طاهر و طُهر و مطهَرت اینجاست تقی، جواد، زَکی، مرتَضی، رضی، صابر امامِ مفترضُ الطاعه سَرورَت اینجاست پدر رضا، پـسرش هـادی و نوه مهدی »بِیُمنِهِ رُزِقَ الخَـلق» مِیمـنَت اینجاست ز خُردسالیِ خود یارِ مادرش زهراست مـدافـعـیـنِ حـرم را مدیـریت اینجاست برای کرب وبلا تا هنوز گـریان است به اشک، اِبنُ رضا را مصاحبت اینجاست فـدای صبـح و مـسای امـامِ در مـقـتـل امامِ منـتـظران را مـشایعـت اینجـاست
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام جواد علیهالسلام
دهـم مـاه رجـب مـاه تـمـام آمـده است موسم شادی و شـیرینی کام آمده است هـشـتـمین مـاه ولا مـاه نـهـم را بـوسد بوی گلهای بهـشتی به مشام آمده است
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام جواد علیهالسلام
در سایهسارِ عشقِ تو غرقِ سعادت میشویم از لطف و احسانت چنان مشمولِ رحمت میشویم ماهِ دل آرای علی ای جانِ جـانانِ رضا چشمِ جهان روشن شده از طلعتِ بدرالدجا
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام جواد علیهالسلام
مدیـنه آیـنـهای غـرق روشنایی داشت شـب ولادت تو نـور کـبـریایی داشت زمین ز یمن وجود مطهرت چون عرش به چـشم اهل ولا، جلـوۀ خدایی داشت شمـیم روحفـزایت دل از محـبّان بُـرد نسـیم کـوی تو آهـنگ دلـربایی داشت به آسـمـان هدایت نـهـم سـتـاره دمـیـد که خلق را ز خدا نور رهنمایی داشت به پاس آمدنت، باغـبـان گـلـشن قـدس ز اشک، دسته گل از بهر رونمایی داشت کـبـوتـر دل یـاران اسـیـر غـمهـا بـود نـسـیـم مـقـدم تو مـژدۀ رهـایـی داشت تویی جواد و ز جود تو بهرهور گردید ز بذل و جود تو هرکس که آشنایی داشت همیـشه دست یـدالـلهی تو در همه جا ز عـقدۀ دل عارف گرهگـشایی داشت پـناه بُرد ز امواج خـشم طـوفان، نوح برآن سفینه که لطف تو ناخدایی داشت ز بینـیازی خود مـنّت از فلک نکشد هرآن که بر در تو کاسۀ گدایی داشت به سایـۀ دگـران کی رود، که این ذرّه از آفـتـاب تو امـیـد روشـنـایی داشـت دلـم به مهـر تو پیـوسـته بود از آغـاز کجا ز خاک قدومت سرِ جدایی داشت هماره شکرخدا بر لبان او جاریست از آن زمان که ولای تو را وفایی داشت
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام جواد علیهالسلام
جهان را میشناسد، لحظۀ غمگین و شادش را از این رو سخت در آغوش میگیرد جوادش را پسر مثل پدر میخندد این یعنی که از حالا میان این دو قسمت میکند دشمن عنادش را جهان از بعد عیسی اولینبار است با حیرت درون قالب یک طفل مییابد مرادش را چه طفلی؟ طفل معصومی که پیرِ دیر را حتی هوایی میکند از نو بسازد اعـتقادش را چه ذکری بر زبان دارد؟ چه رازی در بیان دارد؟ که هر عالِم به این معیار میسنجد سوادش را قدم آهسته برمیدارد و پیـوسته تا منزل که راه مستقیم از او بجوید امـتدادش را به جای کاظمین امسال هم راهی شدم مشهد نشد تا سرمه چشمم کنم خاک بلادش را بهشت است این حرم از هر دری وارد شود شاعر ولی من دوست دارم بیشتر بابالجوادش را
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام جواد علیهالسلام
شمیم عشق میرسد دوباره بر مشام ما نسیم رحمت خدا وزد به خاص و عام ما که بهـر دلشکـسـتگـان در امید باز شد شمس ضحی که میدمد ماه ز هر نظارهاش بود طـلـوع این قـمر تجـلّـی دوبـارهاش نـهـم امـام را به بر، امـام هـشـتـم آورد خوی و خصال مصطفی، علم و کمال مرتضی شرم و حیای فاطمه، حُسن و جمال مجتبی کَظم امام کاظم و صبر رضا در او بُوَد ای به سریر عصمت از بعد رضا قدم زده به هـشت سالگی خدا امامـتت رقم زده به قـلههای مکـرمت، کرامتت علم زده اساس واقـفـیّه را ظهـور تو به هـم زده تویی که شد ز نور تو طلوع صاحب الزمان فروغ بزم قـدسیان، چراغ آسمان تویی مُـدوّر زمـین تـویی مُـدبّـر زمـان تویی تو وارث پیـمبری شافع روز محـشری
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام جواد علیهالسلام
جـلـوۀ روی تـو در آیـنـه تـا پـیــدا شـد عشق، بیحُسن تو در خاطره، ناپیدا شد چون «یدالله» که شد جلوهگر از آیۀ عشق باز در دست خـدا، دست خـدا پـیـدا شد ای دل خلق به زنجیرِ ضریح تو دخیل! نورِ چشمانِ تو چون شمسِ ضُحی پیدا شد مثلِ پروازِ بهار از نفسش گل میریخت آن که چون غنچه در آغوش رضا پیدا شد ذرّه شد همسفر شوق، که در بزم وجود آفــتـاب رخ تـو در هــمـهجـا پـیـدا شـد در دل، ای روشـنیِ عـاطـفههای ابدی! آنچه گـم بـود، ز انـوار شـمـا پـیـدا شـد در کـلام دل مـا رایـحـۀ عــشـق نـبــود عـشـق با نـامِ تـو در دفـتـر ما پـیدا شد سجده بردیم چو مشرق به سراپردۀ نور آفـتـابِ رخـت از پـنـجـره تـا پـیـدا شـد
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام جواد علیهالسلام
ای که از دست کریمت خیر و برکت میرسد هر کسی شد سائل جودت به عزّت میرسد تو نـشان دادی که در آل امیرالـمؤمنین ز امر حق بر کودکانش هم امامت میرسد از «رضا» باید «جوادی» اینچنین یابد ثمر از قیامت انتظاری جز قیامت میرسد؟! ظرف عقل آدمی از درک جودت عاجز است بر امامان از تو وقتی که محبّت میرسد من خودم را میشـناسم مسـتحق نـقـمتم از تو اما سمت من هر بار نعمت میرسد من اگر از تو فـقـط دنیا بخـواهم باخـتم بس که از معنای جودت معنویت میرسد لطف ابراهـیم چـشـمانت به من آموخته دست بر دامان تو روزی به خُلّت میرسد وای بر دستی که یک دفعه به سمتت رو نزد بیشتر در روز حسرت، او به حسرت میرسد شاعری بیتی برایت گفت و رفت، اما بر او از علی موسیالرضا صدبار خلعت میرسد زائر مشهـد شدم دیدم که از باب الجواد بیـشتر از پیش بر زائر عـنایت میرسد یابن سلطان خـراسان! از پر قـنـداقهات به علیاصغر قسم آدم به دولت میرسد
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام جواد علیهالسلام
آسمان از منزلش در آسمان دل کنده است چادر شبرنگِ ماه از روشنی آکنده است غصه رفته از دلش؛ اوقاتِ شادش آمده بین آغـوشـش دلـیـلِ «اِنیَکـادش» آمده آب و جارو کرده جبرائیل، با پر، جاده را میپـراند بالهـایش هر زمین افـتاده را تا بساط سور و سات شادمانی جور شد خانۀ خورشید، غرقِ نورِ «نورُالنّور» شد عـالـِم آل مـحـمـد عـالـِـمـی آورده اسـت عالِمی که مکتبِ درسِ خدا پرورده است من که باشم تا برای مدح او شاعر شوم؟! مصرعی گفتم که شاعرهاش، را چاکِر شوم از درِ بابالمرادش هر که داخل میشود با خروشِ چـشمۀ جودش مقابل میشود دستِ رقص پرچمش دل میسپارد آسمان پای کوه گـنـبدش سر میگـذارد آسـمان
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ امام موسی کاظم علیهالسلام
حس میشود همواره عـطر ربّنا از تو آکنده شد زندان هـارون، از خـدا از تو در پهنۀ سجاده، ای خـورشید عالمتاب! انگار که چیزی نمانـده جز عـبا از تو افطار شد؛ خورشید آمد خاکبوسی کرد لـبتـشـنـهای و میتـرواد کـربلا از تو هر قـدر دشـنامت دهد هـرچه بـیازارد پاسخ نمیگـیرد نگهـبان جز دعا از تو حتی شده دلبـستهات هر حـلـقۀ زنجـیر آنگونه که آسان نخواهد شد جدا از تو زنـدانـی دنـیـا شدم، مـولا دعـایـم کـن! باب الحـوائج خواستم تـنها تو را از تو
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ امام موسی کاظم علیهالسلام
جهان را، بیکران را، جن و انسان را دعا کردی زمین را، آسمان را، ابر و باران را دعا کردی تـمامِ مـردمِ ایران سـرِ خـوانِ شما هـستـند که هم شیراز، هم قم، هم خراسان را دعا کردی اثر کرده دعایت در زنی آوازهخوان حتی و این یعـنی تمامِ روسیاهان را دعا کردی مبادا آنکه دِینی باشد از زنجیر بر دوشت غل و زنجیر را، دیوارِ زندان را دعا کردی به ضربِ تازیانه روزهات را باز میکردند تو اما قبلِ افـطارت نگهبان را دعا کردی
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ امام موسی کاظم علیهالسلام
هـنـوز اسـیـر نـمـاز تــوأنـد زنـدانهـا و پـایـبــنـد نـگــاهـت دل نـگــهـبـانهـا تو مثل یک نفس تازه حـبس میگـشتی تویی که در نفـست گـم شدند طـوفانها «چه خلوت خوشی» آرام زیر لب گفتی و سـجـده کـردی جـای تـمـام انـسـانها نشد طـلـوع کـنی تا تو را طواف کـنند تــقــیـّـهکـار شـدنـد آفــتــابگــردانهــا تو یوسفی و مجازات یوسـفی این است چـنـیـن دهـنـد گـواهـی تـمـام قــرآنهـا
: امتیاز
|
زبانحال امام هادی علیهالسلام قبل از شهادت
من آن صیدم كه بین دام این بیگانه افتادم من آن شمعم كه در این بزم بیپروانه افتادم من آن مرغ گرفتارم بیا مادر تماشا كن به كنج این قفس پربسته و بیدانه افتادم دلِ شب از پی مركب پیاده میدویدم من به یـاد عـمّۀ جان داده در ویـرانه افتادم مرا بزم شراب آوردهاى؟ شرمى كُن از زهرا به یادِ عـمّهها در مجـلس بیگـانه افـتادم چو دیدم این همه زیور به روى تاج و تخت تو به یاد گـوش مجـروح گـلِ دُردانه افتادم به من در حالت مستی جسارت میكنى یادِ لب بى آب و چوبِ زادۀ مرجـانه افتادم اِمامه از سرم انداختى مویم پریشان شد به یاد گـیـسوان درهـم و بیشـانه افتادم
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام هادی علیهالسلام
با تو معنا میشود هم غصهها؛ هم شادیام مـن پُـر از دلـدادگیهـای امـامِ هــادیام ای امامِ جامعه!؛ ای ذکرکم فیالذاکرین! کاش یک جرعه از آن جامِ ولا میدادیام بیتو این دل؛ دل که نه، ویرانسرای من شده با نگـاهـت این خـرابی میشود آبـادیام عشقِ من عشقیست ناب و ساده و با سابقه منشأ این عـشق هم دل بسـتنِ اجـدادیام روز و شب در وادیِ جرم و خطا غوطهورم پس خودت تضمین کن از شَرِّ گنه، آزادیام با نگاهت واژهها در شعر تابان میشوند ورنه من یک شاعـرِ بیادعای عـادیام
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ امام هادی علیهالسلام
گریه و شیون ما باطن هرچه شادیست نوکری کردن ما عـزّت مـادرزادیست سامـرایـی شـدنم دسـت امـام هـادیست بهـترین نسخـۀ تسکـین دلـم از هر درد این غـلامـی تو مـا را هـمه جا آقا کرد هــادی هـر دل گـمـراه، أنـا ســائـلـکـم در شب تـیـره تـویی مـاه، أنـا سـائـلـکم مهبط الوحی، حریم تو و اجداد شماست معـدن الرحمه، یکی از کـرم تو آقاست چونکه صحبت شود از فضل تو در هر منبر میرسـد از هـمۀ خـلـق صـدا سرتا سر شیر درنده شده صید به یک گوشه نگات من ذلیل بن ذلـیلم، تویی عـالی درجات یا من أرجـوه رجـبهای مـنی یا هادی ذکـر طـوفـانی لبهـای مـنـی یا هـادی دست حق نام تو را رهبر عالم بنوشت شکـر حق نوکـر تو نام مرا هم بنوشت یا مـجـیب الـدعـواتـم بـنـگـر حـال مرا بـلکـه کُـنـتـُم شـفـعـائی بـده إقـبـال مـرا روضهخوان گفت که نامرد اهانت میکرد بد دهان بود و به آل تو جسارت میکرد روضهخوان گفت تورا قلب کبابت دادند روضهخوان گفت تو را سخت جوابت دادند خـواهـر شـاه مــرا بـیـن أراذل بــردنـد وسـط عـدهای از جـانی و قـاتـل بُـردند چـشم نامـحـرم و نامـوس خدا بود آنجا یاری از یاور خود سخت جدا بود آنجا عاقبت بحر خـروشان به کـویری آورد دخـتـر شـیـر خـدا را بـه أسـیـری آورد
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام هادی علیهالسلام
ای نـور حق امـام دهـم مالـک الرّقـاب شرمنـده پیـش مهـر رخـت نـور آفـتاب ای یـادگـار نُـه خـلـف خــاتــم الــرُّسُـل وی جـانـشـین هـشـت وصیِّ ابـوتـراب حق بسته هفـت باب جهـنم ز راه لطف بر روی دوستان تو از شیخ تا به شاب پیوسته انس و جن و ملک با تمام خلق از شش جهت شوند ز فیض تو کامیاب شـاهـا تـوئـی امــام هــدی مـنــبـع نــقـا غـوث وری و طـود نهی محـیی کـتاب نور مُبین و رمز متـین کهـف مُذنـبـیـن حصن حصین و خسرو دین هادی صواب در وادی ضـلالـت و حـیـرت نـمیفـتـد هر کس که از هـدایت تو کرد اکـتساب مشمول لطف و مرحمتت گر کسی نشد هـرگـز ره نـجـات نـیـابد ز هـیـچ بـاب لکن بسی دریـغ که از خـصم بد شـعار شد ظلمها به ساحت قـدس تو بیحساب دادَت خـرابه جـا مـتـوکـل چو از عـناد در حیرتم که از چه نشد این جهان خراب؟ هوش از سرم رود چو کنم یاد آن شبی کان مست خواستت بسوی مجلس شراب دون پروری دهر همین بس که خصم دون باشد سـوار اسب و پـیاده تو در رکـاب آخر ز زهر معتز دون چون شدی شهید قـلب بـتول جـدّهات از غـصه شد کباب شاها عـنایتی به «مروج» نـما ز لطف تا روز رستخـیـز شـود ایمن از عـذاب
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام هادی علیهالسلام
زهر، با جانِ تو آمیخت، توانت را کاست دودِ آه از جگر حضرت زهرا برخاست بیسبب نیست که حال دلتان طوفانیست ابرِ چشمِ پدر و مـادرتان بـاران زاست حـرمت چـون حـرم کـربـبـلا غـم دارد سـامـرا کـربـبـلا، کـربـبـلا سـامـرّاست رنگ رخـسار تو با خود خـبری آورده شوقِ پرواز تو در چهرۀ زردت پیداست مثل اجـداد خودت زهـر به جـانت افتاد رسمِ مسـموم شدن بین شما پا برجاست در اهانت به شما دشمنتان بیباک است در جسارت به شما دشمنتان بیپرواست میکـشیدند و تو را مثل عـلی میبردند چقَدَر داغت از این حـیث شبیهِ باباست پیش چشمت ز جفا قـبر تو را میکندند تا قیامت بخدا گریه بر این غصۀ رواست یـاد سـادات بـه ویــرانـۀ شــام افـتـادی خاک ویرانه مگر درخورِ ناموس خداست دخـتـر شـاه کجـا گـوشۀ ویـرانه کـجـا؟ فاطمه گریه کُنِ تک تکِ این مرثیههاست
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام هادی علیهالسلام
باز هـم عـشقـت مرا یـاد خـدا انداخته شور شـیـریـنی به ذکـر ربـنّـا انداخته یَا مَن اَرجُـوهُ لِکُـلّ خَـیر، ما را باز هم یـاد الـطـاف تو در مـاه خـدا انداخـتـه ای امـام عـزّت و آزادگی، مـهـر شما طـوق گـل بر گـردن اهل ولا انداخـته ای ولی الله اعـظـم در دل ما، مهـرتان شوق پروازی به سوی سامرا انداخته نوری از اعجاز تو در پیش چشم منکران شیـر را از پرده در پـای شما انداخته با چنین اعجاز باید در مقام تو نوشت هادی دین بهتر از موسی عصا انداخته رفـتن تو در مـیان برکۀ شـیران، مرا یـاد گـودال مــنـای کــربــلا انـداخـتـه بُردنت در محـفـل آلـودۀ شُرب شراب خستگان را یاد تـشتی از طلا انداخته ماجرای آن لب و دندان و چوب خیزران عـمـۀ مـظـلـومهات را از نـوا انداخته غافل است از آتش قهر خدا در رستخیز آن که بر جان شما زهـر جـفا انداخته چون وفایی در عزای تو زبس نالیدهام پنجۀ بغـضی مرا هم از صدا انداخته
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام هادی علیهالسلام
غمی محاصره کرده است روح انسان را بنـاست تا که بگـیـرد از آدمی جان را دروغ سـرخِ حـسد روی جـامۀ یوسف گرفته سوی دو تا چشم پیـر کنعـان را امـام جـامـعـۀ وحـی، حـضـرت هـادی چگـونـه تـاب بـیـارد هـوای زنـدان را قـفـس نـشـیـن شـده اما شـنـیـدهاند همه نـوای روح فــزای خــدای عـرفـان را مرام منکر زهرا و مرتضی این است به تیغ و زهـر جـفا میکـشد امامان را چه زهر دشنه تباری که در وجود امام دریده عمق جگر را، بریـده شریان را جگر که تفته شود تشنه میشود انسان به جرعهای بچشان آن لبان عطشان را حسـین فـاطـمه مهـمان کـوفه بود ولی نـگـه نـداشـتـهانـد احـتـرام مـهـمـان را به جای آب، به لبهاش سنگ میزد خصم و عـمّه جان شـما دیـد سنگ بـاران را
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام هادی علیهالسلام
دلم گـرفـته که مـرغ هـوایـتـان باشم هـــوایـی نَــفَــس ربّــنـایـتــان بـاشـم اگرچه دورم از آستان تو، ولی خواهم دوبـاره هـمـدم شـال عـزایـتان باشـم تـمام جـامـعه را خواندم و نـفـهـمیدم بـیا و حـق بـده مـحـو دعـایـتان باشم خدا کند که تو دست مرا بگیری باز خدا کند که فـقـط؛ من گـدایـتان باشم چه میشود که به رسم مدافعان حرم فـدای غربت صحن و سرایتان باشم دعـا کـنـید لـیـاقـت خـدا به مـا بدهـد شب شـهـادتـتـان سـامـرایـتـان باشـم کـبـوتـر دل من جـلـد بـامـتـان باشـد هـمـیـشه پـیـرو نـور کـلامـتان باشـد
: امتیاز
|